این روز ها در دنیای گسترده فناوری و اطلاعات، وب و نرم افزار های موبایل آن قدر روابط و تعاملات بین انسانها و دستگاههای دیجیتال عمیق و در هم تنیده شده است که به ندرت میتوان فضایی را بدون این تعاملات حتی تصور کرد.
اهمیت این موضوع به این دلیل است که در این فضا، رقابت بین کسب و کارها به شدت بالاست و همه به دنبال تکینیک های رشد برای ایجاد سود بیشتر در کسب و کارهای خود هستند.یکی از مهمترین حوزه هایی که در مورد این تعاملات بحث می کند “تجربه کاربری” است.
دنیای تجربه کاربری
دنیای تجربه کاربری هم مانند همه علوم دیگر پیچیدگی های خاص خود را دارد، ولی من شخصا معتقدم که جنس پیچیدگیهای این علم بسیار متفاوت است و کمتر تخصصی را میشناسم که به این اندازه با علوم دیگر هم پوشانی داشته باشد. تجربه کاربری به طور کلی با علوم مرتبط با روابط ،تعاملات و احساسات انسانی هم پوشانی زیادی دارد. روابط اجتماعی و روانشناسی، فلسفه و منطق، علوم کامپیوتر، هنر، گرافیک، ادبیات، انسان شناسی و بازاریابی از این دسته اند. از طرفی سرعت پیشرفت علم و دنیای تکنولوژی دیجیتال باعث شده تا عواملی مانند رفتارهای اجتماعی، فرهنگ های کاربردپذیری، دسترسی پذیری، نحوه استفاده و دیدگاههای اقتصادی زندگی انسانها را دستخوش تغییرات زیادی کند.
هنگامی که از تجربه کاربری صحبت میکنیم، از دو کلمه “تجربه” و “کاربر” استفاده کرده ایم. شاید بهتر باشد که این دو عبارت را کمی مشخص تر تعریف کنم.
تجربه (Experience) :
این عبارت میتواند شامل هر آنچه که ذهن انسان در برخورد با اتفاقات، رویدادها، تعاملاتش با محصولات و خدمات و به طور کلی استفاده از هر چیزی که ذهن آن را پردازش میکند، باشد.
کاربر (User) :
به هر کسی که از یک محصول یا سرویس استفاده می کند گفته می شود.کاربران را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد : کاربران بالفعل و کاربران بالقوه.
چرا تجربه کاربری آنقدر مهم است؟
دنیای دیجیتالی ما به سرعت در حال گسترش است و به همین دلیل کسب و کارها نیاز به رشد و بهبود مداوم دارند. در گذشته طراحی محصولات تا این اندازه سخت و پیچیده نبوده است؛ طراحان آنچه را که فکر میکردند خوب است به کار میگرفتند و امیدوارانه منتظر میشدند تا مشتریان آن را دوست داشته باشند و از آن استفاده کنند. متاسفانه این تفکر دو مشکل جدی را به همراه داشت : اول آنکه در گذشته نفوذ اینترنت به این میزان نبود و با وجود دسترسیهای کمتر، رقابت نیز کمتر بود و چون اکثر محصولات تجربه ای مشابه ارائه میکردند رقابت عمدتا بر اساس قیمت اجناس شکل میگرفت. دوم اینکه به کاربر محصول، در این فرایند هیچ توجهی نمی شد و بیشتر محصولات طراح-محور بودند تا کاربر-محور.
تصمیم گیری در مورد موفقیت یا شکست پروژه ها، بیش از آنکه بر اساس تجزیه و تحلیل دادههای به دست آمده در تیم طراحی بستگی داشته باشد، به شانس آنها بستگی داشت. با استفاده از طراحی تجربه کاربری این مشکلات حل میشوند و طراحی در کسب و کارها حساب شدهتر انجام میشوند.
تمرکز بر تجربه کاربری خوب و مناسب، به طراحان و به ویژه طراحان محصولات دیجیتال کمک میکند تا بر کاربر به صورت عمیقتر و به دور از حاشیهپردازی و جانبداری تمرکز کنند. این عامل زمانی که یک پروژه وارد بازار می شود، شانس موفقیت پروژه را به دلیل هماهنگی بیشتر با نیازهای کاربر افزایش میدهد.
جمع بندی
طراحی تجربه کاربری فرایندهایی را طی میکند تا بتواند محصول یا سرویسی را طراحی و ارائه کند که احساسات کاربران هنگام استفاده از آن را در نظر بگیرد و بهینه کند اما با این حال تجربه کاربری شامل تمام عوامل موفقیت در کسب و کارها نیست و لازم است تا بسته به نوع پروژه از آمیخته ای از علوم استفاده کنیم. با این حال، هنوز هم دلیل و مسیر قطعی برای موفقیت وجود ندارد زیرا گاهی با استفاده از همه این علوم پروژهها به شکست منتهی میشوند. در این شرایط دیده میشود که انجام یک فرایند طراحی تجربه کاربری مناسب باعث شده است تا محصولی از شکست نجات یابد یا محصولی جایگاه واقعی خود را در بازار پیدا کند. در این وضعیت از آنجایی که تجربه کاربری به عنوان عامل متمایزکننده در کسب و کارهای امروزی مطرح است، توجه ویژه کسب و کار ها را میطلبد. تیم uxbook افتخار دارد زین پس با ارائه مطالب آموزشی و کاربردی خود در زمینه طراحی تجربه کاربری همراه شما باشد.
این مقاله در هفته نامه شنبه به چاپ رسیده است. لینک مقاله :