از حدود سال ۱۹۹۰، اصطلاح «استراتژی محتوا» به صورت جدی رواج یافته است. راشل لاوینگر در کتاب «استراتژی محتوا: فلسفه اطلاعات»، بحث استراتژی محتوا را به نوعی، یک طراحی خلاقانه برای معماری اطلاعات میداند. به شکلی که ساختمانی زیبا و جذاب و کاربردی، از محتوای قابل استفاده و در دسترس بنا شود. نخستین و سادهترین تعریفهای استراتژی محتوا، این حوزه را به فضای وب محدود دیدند.
در واقع در بحث مدیریت محتوا، وقتی از استراتژی محتوا حرف میزنیم، با قسمت برنامه ریزی آن کار داریم. محتوا باید در تمام طول عمر خود مدیریت شود. همچنین باید دائماً با هدفهای کسب و کار و تحلیلهای مرتبط با آن، همسو شود. استراتژی محتوا در مورد تمام مراحل مرتبط به زندگی یک محتوا نظر میدهد و بر روی آن تاثیر دارد. ایدههای اولیه آن، تولید و توسعه آن، ارائه آن، ارزیابی و در نهایت حذف و کنار گذاشتن آن. استراتژی محتوا مشخصاً هم ارز جنبههای اجرای فنی آن نیست. با همین دوتعریف از دو بزرگ این حوزه، به دو نکته توجه میکنیم، اول آن که چقدر این مساله مهم و حائز اهمیت است. دوم آنکه تعاریف زیادی برای این مساله وجود دارد و تنها با انجام عملی آن به بطن مساله پی خواهید برد.